آن قدر از مقابل چشمان تو رد شدم * تا عاقبت ستاره شناسی، بلد شدم
منظومه ای برابر چشمم گشوده شد * آن شب که از کنار تو آرام رد شدم
گم بودم از نگاه تمام ستارگان * تا اینکه با دو چشم سیاهت رصد شدم
دیدم تو را در آینه و مثل آینه * من هم دچار از تو چه پنهان حسد شدم
شاید به حکم جاذبه شاید به جرم عشق * در عمق چشم های تو حبس ابد شدم
شاعر شدم همان که تو را خوب می سرود * مثل کسی که مثل خودش میشود شدم
در حیرتم که چگونه ، چرا در نگاه تو * دیروز خوب بودم و امروز بد شدم
شاعر: استاد ....